وبلاگ عمومي و مفيد

1 نخستين و مهم ترين اصل در عوامل موفقيت ، كه براساس تحقيقاتي كه انجام داده ام، اساس و بنيان هر موفقيتي در زندگي است و عملا بدون آن دست يابي به موفقيت نه تنها امكان ندارد ،بلكه مي تواند موفقيت هاي پيشين را نيز ازبين ببرد، .... است كه بعدا عرض خواهم كرد.

2 اما دومين عامل موفقيت، داشتن هدف هاي مشخص و نوشته شده است. اين گفته بسيار درست و سنجيده است كه: «اهداف نانوشته، آرزويي بيش نيستند.»

3 سومين عامل موفقيت از ديدگاه من، توانايي تجسم و حس آن چيزهاي زيبا و ارزشمندي است كه از دست يابي به هدف نصيبمان مي شود. يعني توانايي خيال و روياي رسيدن به هدف. مغز انسان به گونه اي ساخته شده است كه تنها به چيزهايي دست پيدا مي كند كه پيش از هر اقدامي بتواند داشتن يا دسترسي به آن و مزيت هاي دست يابي به آن را مزه مزه كند و لذت ببرد، يا رسيدن به هدف موجب شود فرد از فشار، درد و ناراحتي كه در حال حاضر با آن دست به گريبان است، به نوعي رهايي يابد. وگرنه امكان هر اقدامي تقريبا غيرممكن است. به عبارت ديگر؛ «بايد عاشق هدف خود باشي.» عشق به هدف يعني سوخت و انگيزه اي كه براي از ميان برداشتن موانع و رسيدن به هدف به آن نيازمنديم. مشكل و ترس در زندگي واقعي، به باور من يعني نداشتن عشق و علاقه به هدف. وگرنه عاشق در راه رسيدن به معشوق به تنها چيزي كه نمي انديشد، ترس و موانع است؛ چراكه نيروي عاشق بسيار قدرتمند است و نور آن دل، سنگين ترين تاريكي ها را كه همان ترس و ترديدها ست، مي شكافد.

4 عامل چهارم از آن مواردي است كه بيشتر انسان ها آن را نديده مي انگارند و همين سبب مي شود تا به خواسته هاي خود نرسند. گاهي اوقات تنها همين عامل به تنهايي مي تواند فرد را به هدفش برساند. اين عمل چيزي نيست جز «پيگيري». پيگيري معجزه مي كند و در بيشتر مواردي كه افراد مي دانند چه مي خواهند و حتي برايش اقدام هم مي كنند، نبود پيگيري و سماجت كافي، موجب مي شود كه در پايان خود را ناكام ببينند. تجربه نشان مي دهد خانم ها و كودكان هر دو از گروه «انسان هاي پيگير» هستند و اين خود سبب مي شود كه مخالفت هاي همسر، پدر و مادر يا هر شخص ديگر به تدريج كم رنگ و كم اثر شود و در نهايت اين دو گروه هستند كه به خواسته هاي شان رسيده اند. داستان تيمور لنگ -سردار گوركاني- را يادآوري مي كنم كه پس از شكست سختي كه در يكي از نبردهايش خورد، به خرابه اي پناه برد و در آن حالت زار و نزاري كه داشت مورچه اي را ديد كه تلاش مي كند تا دانه اي بزرگ تر از خود را از ديواري بالا ببرد و هربار كه سقوط مي كند، كارش را دوباره از سر مي گيرد. آن قدر اين كار را كرد كه موفق شد و دانه را به بالاي مانع برد. تيمور كه شاهد اين ماجرا بود، پند مي گيرد كه اگر مورچه با پيگيري و سماجت مي تواند به خواسته خود برسد و تسليم نمي شود، او هم با پيگيري و جديت حتما موفق خواهد شد. تيمور آنقدر در كارهايش تلاش و پيگيري كرد كه در زمانه خود به اين خصلت معروف و شناخته شد و تاريخ از او به عنوان يكي از فاتحان بزرگ ياد مي كند. به زندگي خودتان بنگريد. هر بار كه موفق نشده ايد، به احتمال زياد به قدر كافي پيگيري نكرده ايد. پيشنهاد مي كنم در هر زمينه اي دست كم «پنج» بار پيگيري كنيد. بيشتر انسان ها اصولا براي رسيدن به هدف خود اقدامي نمي كنند چه برسد به اين كه پيگيري كنند.

5 «پاداش». ذهن بشر به گونه اي طراحي شده است كه بايد براي هر اقدام خود پاداشي مناسب بگيرد تا براي گام هاي بعدي انرژي آزاد كند. به ويژه در فعاليت هايي كه نيازمند اقدام هستند و منجر به مهارت مي شوند. در كار خود دقت كنيد و ببينيد چه مهارت هايي داريد؟ نواختن سازي را مي دانيد؟ ورزشكار هستيد يا كاري را به خوبي و درستي انجام مي دهيد؟ اگر خوب بنگريد، مي بينيد كه تمام آن را با تمرين و پيگيري به دست آورده ايد، اما چيزي كه سبب شده شما پيگير و علاقمند بمانيد، يا «پاداشي» بوده است كه خودتان به خودتان داده ايد يا «پاداشي» كه ديگران به شما داده اند يا هر دو. بدون پاداش، عملا ادامه تمرين به خصوص تمرين هايي كه نيازمند گذر از سختي هاست، ممكن نيست. به همين دليل پيوسته براي هر كار ارزشمند و مثبتي كه در جهت رسيدن به اهداف خود انجام مي دهيد «پاداش» در نظر بگيريد. اين پاداش مي تواند يك نوازش، يك تكه شكلات كوچك يا هر چيزي كه به كام تان خوشمزه است و در ضمن به تندرستي تان ضرر نمي زند، باشد. به طور مثال فكر مي كنيد كه دلفين ها يا شيرهاي سيرك چگونه به اين مراحل مي رسند؟ آيا مديران سيرك ها فرم استخدام به درياها و بيشه ها مي فرستند؟ خير. اگر دلفيني از درون حلقه آتش مي پرد، آموزش نخست آن اين بوده است كه در استخري كه او بوده است، طنابي در كف استخر قرار مي دهند، هر بار كه او به صورت اتفاقي از روي طناب مي گذرد (كه عملا ناچار است) به او يك ماهي كوچك جايزه مي دهند. حيوان به واسطه هوشي كه دارد، متوجه رابطه عبور از روي طناب و دريافت «پاداش» مي شود. بعد طناب را بالا مي آورند و هر بار كه دلفين از روي طناب (نه از زير آن) مي گذرد، ماهي جايزه مي گيرد. در اين زمان دلفين متوجه رابطه جديدي مي شود، «پاداش براي عبور از روي طناب». در گام هاي بعدي طناب را روي سطح آب و سپس بالاتر از آن مي آورند و در اين زمان است كه دلفين به رابطه پرش و عبور از روي طناب يا حلقه پي مي برد. اگر هم توجه كرده باشيد، هر بار كه حيوان دست آموزي كاري در جهت خواست مربي و آموزشي كه گرفته است انجام مي دهد، بي درنگ مربي به او يك ماهي كوچك يا پاداشي مي دهد. بدين وسيله وي نمي گذارد كه رابطه پاداش و رفتار دلخواه از ذهن حيوان محو شود. كافي است كه ما هم با ضمير ناخودآگاه –موتور قدرتمندي كه ما را به خواسته هاي مان مي رساند– ارتباط برقرار كنيم و آن را در جهت رسيدن به هدف هاي مان آموزش دهيم. ذهن ما صدها و هزاران بار هوشمندتر است و توانايي تفكر پيچيده را دارد و به همين دليل است كه كارهاي بسيار دشوار را مي تواند انجام دهد. به شرطي كه پاداش مناسب را دريافت كند. حتي در آموزه هاي ديني و الهي به روشني رابطه «پاداش» و «جزا» را مي توان ديد. بهشت؛ براي رفتارهاي مورد تاييد دين (صواب)، و جهنم؛ براي رفتارهايي كه مورد تاييد نيستند (گناه). حال كه آفريدگار كه خالق ماست بدين گونه با ما حرف مي زند و آموزش مي دهد، چرا اين نكته كليدي را در آموزش هاي خودمان انجام ندهيم؟

6 «ارزيابي» نيز يكي از عوامل موفقيت در رسيدن به هدف و خواسته هاي مان مي تواند باشد. كساني كه توانايي طراحي سيستم «بازخورد» را در كارهايي كه به انجام مي رسانند دارند، به سرعت به نكاتي كليدي در كارشان دست مي يابند؛ نكته هايي كه موجب مي شود، سرعت دست يابي افزايش و هزينه هاي آن كاهش يابد. همچنين از دقت عمل و راحتي بيشتر نيز برخوردار شوند. يكي از مزاياي بزرگ سيستم ارزيابي اين است كه هرگونه شكستي بلافاصله مي تواند تبديل به موفقيت و آموزش شود. يعني بياموزم كه چه كرده ام كه به اينجا رسيده ام؟ چه مي كردم كارم راحت تر و آسان تر مي شد؟ چگونه عمل كنم كه هزينه ها كاهش يابد و دقت عملم بالا رود؟ تمام كساني كه كارها و مسيرهايي كه رفته اند را بازنگري نمي كنند و نمي آموزند، اغلب مجبورند اشتباهات گذشته را تكرار كنند. در حالي كه يك فرصت به نام «عمر» بيشتر ندارند. پيشنهاد مي كنم با عمر كوتاه و ارزشمندتان از اين شوخي ها نكنيد و حتما از كارهاي تان يادداشت برداريد و حتما آنها را مرور كنيد و پيوسته اين دو پرسش كليدي را (حتي پس از موفقيت) از خود بپرسيد: چه بهتر بود مي گفتم؟ چه بهتر بود انجام مي دادم؟

7 «مشورت و آموزش». تجربيات نظري و تحقيق هاي علمي روشن ساخته اند كه يكي از راه هاي ساده سازي رسيدن به هدف و موفقيت در زندگي شخصي و حرفه اي، داشتن «الگو»هاي مناسب است. ذهن بشر پس از ديدن الگو بهتر درك مي كند كه چه رفتارهايي را بايد انجام دهد تا موفق تر شود. به همين دليل است كه آموزش هاي تئوري به خودي خود كم اثر و گاهي ناكارآمد هستند. يعني دانستن لزوما منجر به موفقيت نمي شود مگر اينكه به همراه اقدام و تجربه كردن باشد. در آن زمان است كه مغز انسان به درستي درك مي كند كه منظور از «هدف» يا «موفقيت» چيست؟ به همين دليل است كه در تعريف «آموزش» گفته مي شود، آموزشي موثر است كه منجر به تغيير رفتار شود. رفتاري بهتر، موثرتر و كارآمدتر. اميدوار هستم كه به كمك روش «آموزش شتابنده» محيطي فراهم كنيم تا افراد از آموزش، بيشتر لذت ببرند و بيشتر بياموزند و آموزش را تبديل به كاري پيوسته و به دور از هرگونه فشار و سختي كنيم.